داستان نماز

وضوی صحیح
پیرمردی مشغول وضو بود، اما طرز صحیح وضو گرفتن را نمی دانست. امام حسن و امام حسین که در آن هنگام طفل بودند. وضو گرفتن پیرمرد را دیدند جای تردید نبود، تعلیم مسائل و ارشاد جاهل واجب است باید وضوی صحیح را به پیرمرد یاد داد اما اگر مستقیماً به او گفته شود وضوی تو صحیح نیست، گذشته از اینکه موجب رنجش خاطر او می شود برای همیشه خاطرۀ تلخی از وضو خواهد داشت. به علاوه از کجا که او این تذکر را برای خود تحقیر تلقی نکند. و یکباره روی دندۀ لجبازی بیفتد و هیچ وقت زیر بار نرود. این دو طفل اندیشیدند تا به طور غیر مستقیم او را متذکر کنند. در ابتدا با یکدیگر به مباحثه پرداختند و پیرمرد می شنید یکی گفت: وضوی من از وضوی تو کاملتر است. دیگری گفت: وضوی من از وضوی تو کاملتر است بعد توافق کردند که در حضور پیرمرد هر دو نفر وضو بگیرند و پیرمرد حکمیت کند. طبق قرار عمل کردند و هر دو نفر وضوی صحیح و کاملی جلو چشم پیرمرد گرفتند پیرمرد تازه متوجه شد که وضوی صحیح چگونه است. و به فراست مقصود اصلی دو طفل را دریافت و سخت تحت تأثیر محبت بی شائبه و هوش و فطنت آنها قرار گرفت گفت: وضوی شما صحیح و کامل است. من پیرمرد نادان هنوز وضو ساختن را نمی دانم به حکم محبتی که بر امت جد خود دارید مرا متنبه ساختید. متشکرم.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:


برچسب ها: نماز وضو داستان

تاريخ : شنبه 24 آذر 1397 | 21:16 | نویسنده : محمدرضا خاکزاد |